عجیب نیست؛ حق می دادی تو هم ، اگر این همه احساس می کردی ، برای همیشه از زندگیت عقبی ، برای این همه شتاب! زمان هایی که به سرعتِ برق و باد از زندگیَم می کاهند ؛ به اندازه کافی ناامید کننده هستند که هیچ گاه از ای همه شتاب نهراسم ..
همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید…
چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) | یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) | وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) | بوی باران عطر خاک (باران سادات) | پرسه خیال (رضوان پری) | میثاق (زینب حیدری) | انتهای بیراهه (ف@طمه) | حرف های نزدیک (mEmol) | ترخون (مهدی زرین قلم) | پنجره (محمد رضا) | منتظر پرواز | طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) | بی تو با تو بودن (سحر،طه) | مینی تاک (هانیه) | ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) | جشن بارون (نسرین) | سپیده دم (محمد مهدی قاضی) | روزهای من (یک بنده ی خدا) | روزگــــ شل.غم ـــــار (محمد) | پسر خاک (ساجد) | نامه ها (امید حق گویان) | ما که رفتیم (محمد) | ملکه نیمه شرقی | .:ساعت ۲۵:. | سردار | به همین زودی (مهشید) |دری وری های یک کیبورد به دست | صور اسرافیل (زهرا) | خانوم مهندس می نویسد | به قلم آنها که به بهشت نمی روند (سحر) | پرسش های علی | زنبور (علی) | امروزه (سیروس خلیلی) | خدا - عشق - امید (زهرا)
* عذر ما کاملا قبول است هــا ؛ این پست ثبت موقت بود مثلا الان دیدم هنوز در جایش ، جا خوش کرده !

پَ نَ پَ !



فرو خفته ی آن بیدار است ، می دَرد آن جگرت .. 


آرزویم این است : نرود اشک در .. چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد .. نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز .. و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی .. عاشق آنکه تو را می خواهد .. و به لبخند تو از خویش رها می گردد .. و تو را دوست بدارد به همان اندازه .. که دلت می خواهد ..
تفاوت ما زن ها با مرد ها در یک چیز است : ما زن ها از کاه ، کوه می سازیم ؛ امّا مردها ، نه به کاهَش اهمّیت می دهند ؛ نه به کوهش ..
باز هم لحظه سال تحویل فرا رسید و بحث همیشگی [این طرف بریم یا اون طرف]
حسِّ بدی دارم ، احساس می کنم سنسور های زنانه ام فعال شده است .. بوی خطر می آید! ته دلم خالی است ..
این زیر پیراهن های رکابی مردانه را دیده اید که هیچ درزی ندارد و مثل لوله است؟ مدت هاست فکر میکنم چه جوری دوخته شده اند که از هیچ جا به هم وصل نشده است !؟!
گاهی انگار زندگی آدم سوراخ شده است ، هر چه به آن تزریق می کنی از بین می رود!
عزیزم می داند من به سر کشیدن بطریِ آب حسّاسیت مزمن دارم، همیشه سر می کشد. عزیزم با اینکه دید چقدر برای پیدا کردن جا کلیدی مورد علاقه ام بازار را زیر پا گذاشتم، سوییچش یا روی اپن است یا میز غذاخوری! عزیزم می داند که خیلی بی خوابم و شب ها به زحمت خودم را خواب می کنم و صبح ها بعد از نماز به سختی به خواب می روم ولی ماس ماسکش همیشه زیر بالش است و صدای مسخره اش بیدارم می کند. عزیزم میداند به لک شدن میز خیلی حساسم ولی خستگی را بهانه می کند و همیشه پاهایش روی میز ولو ست! عزیزم می داند که اگر ظرف غذایش را نیاورد ناهار ندارد، اما همیشه جا می گذارد و همیشه ناهار دارد ..