Saturday, July 31, 2010

بیست و پنجم

برای من که همیشه یک جور غریبی آهنگ گفتن
این کلمات مثل رؤیا بود و برق می‌زد و جادو می‌کرد؛ این روزها خود خوشبختی
است که چادر سفید سر می‌کنم و دور خودم می‌چرخم و زمزمه می‌کنم:

لبیک، اللهم لبیک …(+)

اینطور حلالیت طلبیدن چندان ملموس نیست ، ولی خُب ظاهراً چاره ای هم نیست .. در هر جا من را میشناسید، از ریدر و باز و توییتر و ... حلالم کنید ، اگر گیر و بَستی را سبب شده ام برایتان حلال کنید ، اگر با هر پُستی شما را از خدایتان دور کرده ام به همان خدا ، بر جاهلیّتم ببخشایید .. اگر دیگر من را در این دنیای مجازی نیافتید ، ویدئوی اوّلم را در یوتیوب سرچ کنید !

به امید دیدار... هانیه


Monday, July 26, 2010

Sunday, July 25, 2010

بیست و سوّم

آن نادره ی دوران ، آن از همه جا سرگردان ، آن دوست با همه ی انس و جان ، آن در لهجه سرآمدِ همه ی ضایعان ، آن رفیق با همه ی زنان ، آن شعارش تغییر ، آن ر.ی.د به همه جا همچو قیر ، آن رئیس جمهور آمریکا ، آن شلوارش شد دو تا ، و شایدم چندین تا ، آن دشمن با همه ی آریایی ها ، آن دوستدارِ جام جهانی ، آن دیدنده ی آن در اَندرونی ، آن مشاورانش جنّ و حوری ، آن دوست با هر چه گربه و سگ ، آن قلبش سخت همچون سنگ ، آن خونخوارِ باختر ، آن نامش از سیاهی درخشان همچو اختر ، آن متعجب از پیش بینی اختاپوس ، آن حال کننده با نساء در خانه های لوکس ، آن زنش از دستش عاصی ، آن از جانب مادرزن فراری ، آن چندین سالِ دیگر بر جای خود باقی ، آن استاد «گُل کاری» ... مقصود و منظور ما «اوباما»!

هانیه

Saturday, July 24, 2010

بیست و دوّم/ژانر شناسی1

اونایی که هر جا بحث انتقادی می بینن نطقشون باز میشه و ادای روشنفکرا رُ در میارن .. بعد مترو که ایستگاهُ رد میکنه می کوبند به در و هوار می زنن : آقا نگه دار ... ؛ اونا !

بیست و یکم

ببینم ؛

نکنه فکر کردی من کَلافم و تو گربه  .. که انقدر به پَرُپایِ من میپیچی ... ؟!

Wednesday, July 21, 2010

بیستم

خُب دیوانه !
معلوم است که تو همیشه هستی
آن هم فقط برای ِ من
نه کَسِ دیگر
اما خودم را شرطی کرده ام که یک روز در سال
بیشتر برای ِ من باشی!
برای ِ تو جشن نمی گیرم ،
تولدت برایم مهم است ، چون می خواهم آویزه ی جانم کنم
بودنت را ...
تولدت مبارک

نوزدهم

گاهی بعضی از خواب ها اونقدر ملموس و واقعی هستند که وقتی از خواب بیدار می شی و هر چه قدر سعی می کنی خودتو متقاعد کنی که اون فقط یه خواب بود .. نمی شه !

هجدهم

آتش بس !

Monday, July 19, 2010

هفدهم

خداوندا !

ازَت ممنونم به خاطر همه عشوه ها و ترفندهای زنانه که در وجودم نهادینه ساختی ..

گاهی خیلی به کارَم می آید !


شانزدهم

می ترسم آخر روزی نفس کم بیاوری و بمیری ..

از بس تلاش در خُنک کردن من داری ،‌کولر !


پانزدهم

نوع رابطه شون برام خیلی جالب بود ، یه حریم خاصی بینِ خودشون قائل بودند .

تا وقتی عقد بودند همیشه به نام فامیل صداش می زد و می گفت آقای عسگری .

بعد از ازدواج اولین باری که شنیدم گفت آقا محمد تعجب کردم!


چهاردهم

خوب می شناسَمَتْ !

دلْ دلْ می کنی .

بیا ...


Sunday, July 18, 2010

سیزدهم

نمی دونم چرا وقتی قاشق چای خوریمُ میبینم یادِ خاله ریزه و قاشق سحرآمیز می اُفتم !


دوازدهم

بایدها و نبایدهای عمره را می خوانم .

خط به خطّش را مُجسّم می کنم . چه کیفی دارد ...


Saturday, July 17, 2010

یازدهم

همیشه وقتی قهر می کردیم دل ْ دا می کردم که بیایدُ از پشت بغلم کند و تمام .

حالا حتی دوست ندارم فکرم را هم بکند ، دوست دارم فقط دور شوم...


دهم

آهای ! مردْها ...

من یک زَنَم .

با یک حق حیات ؛ برابرِ تو !


Friday, July 16, 2010

نهم

به خُدا ، زن ها هم حق دارند گاهی از زندگی شان سیر شوند و حتی متنفّر!


هشتم

آمده ام ، آمدم ای شاه پناهم بده

خطِ اَمانی زِ گناهم بده

ای حَرمت ملجإ درماندگان

دور مران از دَرُ راهم بده

لایقِ وصلِ تو که من نیستم

اذنْ به یک لحظه نگاهم بده

لشگرِ شیطان به کمینِ من است

بی کَسَم ای شاه پناهم بده

× اینو حتماً شنیدید ، در وصف امام رضا خوانده شده ؛ بی نهایت دلنشین و آرام بخشه ، آپلود کردم میتونید از اینجا دانلود کنید.


هفتم

فدایِ سیمایِ اَبُوالْفَضٰائِلِیَتْ...


Thursday, July 15, 2010

ششم

دلتنگت ام ؛‌هستی ولی انگار نیستی ...


Wednesday, July 14, 2010

پنجم

من به این می اندیشم که زندگی چیزی فراتر از شِیْر کردن و لایْک زدن است ...


چهارم

جوان مریض می شود : [تخم مرغ ، زخم چشم ، اسفند ، کمپوت ، بیمارستان خصوصی]

پیر مریض می شود : [سرشماری اموال ، بیمارستان دولتی ، وصیت نامه ، اعلامیه ترحیم]


Tuesday, July 13, 2010

سوّم

گاهی چه دِلَمْ برای خودش تنگ می شود.


دوّم

باران بر من ببار

میخواهم میان قطراتت گُم شوم ...


Sunday, July 11, 2010

یکم

بیاید همین اول کاری یه قراری بذاریم:
نه شما انگشت بُکنید تو چشم من ،
نه من گیس شما رو می کِشم !