داشتم فکر می کردم که وقتی عزیزم آمد چگونه دعوایش کنم و چه تنبیه مناسبی برایش در نظر بگیرم [چون شب قبلش دیر آمده بود و مثل .. گرسنه بود و غذایش را خورد و خوابید و امشب هم قصد دیر آمدن داشت] ، همینطور که فکر می کردم داشتم سمت اتاق خواب می رفتم. درب اتاق نیمه باز بود و منم در این افکار شیرین غوطه ور بودم
که ناگهان دستگیره درب رفت توی بازوم و آن را به دو قسمت کاملا نامساوی تقسیم کرد ..
توضیح نوشت1: این اتفاق برای 2-3 روز پیش است.
توضیح نوشت2: لازم به ذکر است جای آن کبود خوش رنگی شده و به شدت درد می کند.[دیشب که درد آن زیاد شد تازه یادم افتاد چرا!]
عبرت نوشت : این تنها یک فکر شوم بود و هنوز عملی نشده بود ها!
الان نوشت : صفحه پروفایل راه اندازی شد!
No comments:
Post a Comment