Sunday, July 25, 2010

بیست و سوّم

آن نادره ی دوران ، آن از همه جا سرگردان ، آن دوست با همه ی انس و جان ، آن در لهجه سرآمدِ همه ی ضایعان ، آن رفیق با همه ی زنان ، آن شعارش تغییر ، آن ر.ی.د به همه جا همچو قیر ، آن رئیس جمهور آمریکا ، آن شلوارش شد دو تا ، و شایدم چندین تا ، آن دشمن با همه ی آریایی ها ، آن دوستدارِ جام جهانی ، آن دیدنده ی آن در اَندرونی ، آن مشاورانش جنّ و حوری ، آن دوست با هر چه گربه و سگ ، آن قلبش سخت همچون سنگ ، آن خونخوارِ باختر ، آن نامش از سیاهی درخشان همچو اختر ، آن متعجب از پیش بینی اختاپوس ، آن حال کننده با نساء در خانه های لوکس ، آن زنش از دستش عاصی ، آن از جانب مادرزن فراری ، آن چندین سالِ دیگر بر جای خود باقی ، آن استاد «گُل کاری» ... مقصود و منظور ما «اوباما»!

هانیه

1 comment:

  1. اگر اون اوباما رو آخرش نمی گفتی بهتر بود. و اینکه این متنت همش شد ندا. گفتش جا موند

    ReplyDelete